کلاس درس

وبلاگ آموزشی و تربیتی

کلاس درس

وبلاگ آموزشی و تربیتی

داستان رمز موفقیت

رمز موفقیت




مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست.
سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیاید.
هر دو حاضر شدند.
سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود.
وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید سقراط با زیر آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد.

مرد تلاش می کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد محکم نگاه داشت.
سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود.

سقراط از او پرسید، " در آن وضعیت تنها چیزی که می خواستی چه بود؟"
پسر جواب داد: "هوا"
سقراط گفت:" این راز موفقیت است! اگر همانطور که هوا را می خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی بدستش خواهی آورد" رمز دیگری وجود ندارد.



مهارت تفکر انتقادی چیست ؟ و نظر اسلام در این مورد چیست ؟



 تفکر انتقادی چیست ؟

فرآیندی که در آن به بررسی صحت ، دقت و ارزش دانسته ها و اطلاعات می پردازیم تفکر انتقادی نام دارد. در این مهارت از مهارتهای تفکر فرد نباید تحت تاثیر هیچ یک از خطاهای شناختی قرار گرفته و صرفا با روحیه محققانه و بدور از پیش داوری و همچنین فارغ از تاثیر افراد و شخصیتهای مهم صرفا به ارزیابی صحت ، دقت و ارزش اطلاعات پرداخته و بتواند خوب را از بد جدا نموده ، خوبها را پذیرفته و بدها را کنار گذارد.

تفکر انتقادی یکی از مهمترین عناصر آموزش و پرورش رهایی­بخش است تا دانش­آموزان را برای یک جامعه پویا آماده کند. از دیدگاه بسیاری از نظریه­پردازان, آمادگی برای مشارکت در زندگی شهری و مردم سالار, مبنا و اصل بنیادین در تعلیم و تربیت رهایی بخش محسوب میشود. برای آنکه شهروندان بتوانند بر خود حکمرانی کنند, باید دارای اندیشه انتقادی باشند و میبایست مطابق اصول اخلاقی و ارزشهای مدنی تربیت شوند

از دیدگاه جامعه شناسان سیاسی یکی از آفتهای اجتماعی که به تداوم سلطه کمک میکند, حضور انسانهای فاقد اندیشه انتقادی در جوامع مختلف است. تجربه تاریخی در نقاط مختلف جهان نشان داده است که توده مردم همواره با حضور غیر نقادانه اش د ر حوزه عمومی و گزینشهای سیاسی, کفه اردوگاه خودکامه­گان را سنگینتر میکند. تفکر انتقادی کمک میکند تا افراد جامعه, فریب نیرنگها و عوام فریبی سیاست مداران را نخورند و به تقلید نا اندیشیده از دیگران, دست نیازند.

 

در یک حکومت مردم سالار, صرف خوب بودن برای شهروندان کافی نیست, بلکه جامعه نیازمند افرادی است که از بینش و بصیرتی برخوردار باشند که بتوانند در جامعه, راهبر خویشتن باشند, شهروند خوب به قول ادوارد گلاسر ـ میبایست درک درستی از مسائل اقتصادی, سیاسی و اجتماعی داشته باشد و از توانایی تفکر انتقادی درباره موضوعهای مشاجره آمیز برخوردار باشند  

زندگی در اجتماع نیازمند داشتن آگاهی و قوه تحلیل انتقادی نسبت به هنجارها, فرهنگ و ساختار حکومتی و قوانین و مقررات اجتماعی است.

در نظامهای سوسیالیسم, تعلیم و تربیت مبتنی بر ارزشها, هنجارها, باورها و عقاید کمونیستی است. در نظامهای توتالیتاریسم و دیکتاتوری, آموزش و پرورش, در خدمت تربیت انسانهایی است فاقد قوه نقد و اندیشه, انسانهایی که تنها برای شنیدن و پذیرش بی­چون و چرای ایدئولوژیهای حاکمان تربیت میشوند. درچنین نظامهایی با پرهیز از پرورش تفکر انتقادی, آموزش و پرورش بمثابه اهرم رشد و تداوم قوه قهریه حکومت بر مردم ناتوان عمل میکند.

اما در نظامهای سیاسی که مبتنی بر مردم سالاری است, شهروندان برای اندیشیدن بصورت انتقادی تربیت میشوند. در نظامهای مردم سالار, تربیت در خدمت خلق ارزشهای مدنی و پرورش شهروندان نقاد, فکور, مشارکت­جو, فعال, قانونمند, آگاه و بصیری است که ضامن رشد نظام دموکراتیک هستند. در دموکراسی هیچ مرد یا زنی نباید بَرده یا شورشی باشد, بلکه باید شهروند باشد. یعنی فردی باشد که سهم خود و دیگران را نسبت به حکومت بالسویه بداند.

بنابراین, تحقق آرمانهای یک نظام دموکراتیک در برقراری عدالت اجتماعی, قانون­گرایی و سعادت بشر, در سایه تربیت انسانهایی فکور و تحلیل­گر میسر میشود. مردم در نظام مردم سالار, نباید انسانهایی خنثی در حکومت باشند, بلکه میبایستی شهروندانی باشند منتقد, کنجکاو, جستجوگر و مسئولیت­پذیر در مسائل اجتماعی و سیاسی.

تفکر انتقادی و مهارتهای آن همچنین امری ضروری و مؤلفة اصلی در اکثر رشته­ها و حرفه­هاست. در واقع, برخورداری از تفکر انتقادی برای موفقیت فرد در شغل و حرفه خویش گریز­ناپذیر است. کمتر حرفه و شغلی را میتوان یافت که نیاز به مهارتهای تفکر انتقادی نداشته باشد. اگر شخصی دارای تفکر انتقادی و تمایلات انسانی بالاتری باشد, بطور طبیعی در محل کار خویش از نفوذ بیشتری برخوردار خواهد بود و در میان همکاران نیز مقبولتر جلوه­گر خواهد شد. تفکر انتقادی به افراد کمک میکند تا بمدد دانایی در کارهای خود توانمند و در شغل و حرفه خویش, دارای رفتارهای فراکنشی باشند, در مسائل حرفه­یی به تعبیر و تفسیرهای فعال و ماهرانه بپردازند و از طریق ارزیابی شواهد, روابط و اطلاعات در کار حرفه­ای خویش تصمیم درستی بگیرند. در حقیقت, از طریق تفکر انتقادی, اشخاص میتوانند با طرح پرسشهای انتقادی و استدلال منطقی در مسائل شغلی خود بطور موفق تصمیم بگیرند.

 

 


تفکر انتقادی در جهان بینی اسلامی

 

قرآن مهمترین توصیه ها را در مورد داشتن تفکر انتقادی به انسانها دارد حتی هنگامی که به انسان توصیه می کند که به پدر و مادرش نیکی کند بلافاصله تذکر می دهد که حتی در مقابل پدر و مادر نیز باید تفکر انتقادی ما فعال بوده و حتی از آنها نیز کور کورانه اطاعت نکنیم. این پیام جوهر اصلی تفکر انتقادی است. این جوهره عبارت است از بررسی صحت ، دقت و ارزش دانسته ها و اطلاعات ختی وقتی که از سوی عزیزترین کسان به انسان ابلاغ می شود و سعی می کند انسان را به گونه ای تربیت کند که به پیام توجه کرده و آن را تحلیل کند و تحت تاثیر گوینده پیام و جایگاه و مرتبه او قرار نگرفته و این جایگاه و مرتبه گوینده موجب عدم استفاده ما از تفکر انتقادی نباشد.

و وصیناالانسان بوالدیه حسنا و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم فلا تتعهما 

و ما به آدمیان سفارش کردیم که در حق پدر و مادر خود نیکی کنند و اگر آنها بکوشند تا تو به من که خدای یگانه ام از روی جهل و نادانی شرک آوری در اینحا هرگز از امر آنها اطاعت نکن ( سوره عنکبوت آیه 8 )

یا ایها الذین امنوا لا تتخذو اباءکم و اخوانکم اولیاء ان استحبواالکفر علی الایمان

ای اهل ایمان شما پدران و برادران خود را نباید دوست بدارید اگر آنها کفر را بر ایمان برگزینند. (سوره توبه آیه 23 )

قرآن مشرکان را که دارای مهارت تفکر انتقادی نبوده و بدون بکار بستن آن از پدران خود تبعیت می کنند کر و کور و لال خوانده و آنها را به حیوانی که توانایی استفاده از تفکر انتقادی ندارد تشبیه نموده است. براستی در کدام دین و یرنامه زندگی تا این حد تفکر انتقادی مورد توجه قرار گرفته است.و آیا می توان ادعا نمود که این شیوه تفکر و این مهارت به تازگی کشف شده و این یونیسف است که مروج آن است؟

و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه اباءنا او لو کان اباوهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون . و مثل الذین کفروا کمثل الذی ینعق بما لا یسمع الا دعاء و نداء صم بکم عمی فهم لا یعقلون

و چون کفار را گویند که پیروی از شریعت و کتابی که خدا فرستاده کنید پاسخ دهند که ما پیرو کیش پدران خود خواهیم بود ، آیا باید آنها تابع پدران خود باشند در صورتی که آن پدران بی عقل و نادان بوده و هرگز به حق و راستی راه نیافتند و مثل کافران در شنیدن سخن انبیاء و درک نکردن معنای آن چون حیوانی است که آوازش کنند و از آن آواز معنایی درک نکرده و جز صدایی نشنود و کفار هم از شنیدن و گفتن و دیدن حق کر و لال و کورند زیرا عقل خود را به کار نمی بندند.( سوره بقره آیه 170 و 171 )

الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم الله

آن بندگان که چون سخن را بشنوند نیکوترین آن را عمل کنند خدا آنها را به لطف خواست خود هدایت فرموده است.

( سوره زمر آیه 18 )

انظر الی ما قال و لا تنظر الی من فال

نگاه کن که چه می گویند و توجه نکن که چه کسی می گوید.  ( امام علی ( ع ) )

اتهموا عقولکم فانه من الثقه بها یکون الخطا

خرد خویش را متهم کنید چون اطمینان به آن اشتباه است. ( غررالحکم 268/3  )

 

 

 



کاربرد داستان در آموزش فلسفه به کودکان


کاربرد داستان در آموزش فلسفه به کودکان


جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن


فلسفه برای کودکان نه به معنای آموزش دانش فلسفی به کودکان است، بلکه غالباً آموزش متدها و مهارت هایی است برای فکر کردن به موضوع های مختلف. آنان طی جلسات گفتگوهای فلسفی، با شیوه های منطقی تفکر آشنا می شوند و نه با اینکه کانت یا افلاطون چه دیدگاهی داشته اند. کنکاش فلسفی برای کودکان و نوجوانان معمولاً به این شیوه صورت می گیرد که آنها سؤال هایی را می پرسند و آموزگار می تواند به آنها کمک کند که قادر شوند به آن مسأله از جنبه کلی تری فکر کنند و جواب  پرسش های خود را خود بیابند. 
برخلاف دیدگاه هایی که کودکان را فاقد توانایی برای تأمل فلسفی می پندارند، کودکان خود بدون هیچ آموزش، موجوداتی پرسشگر و جویای دانستنند. اگر جمله ارسطو در ابتدای کتاب مابعدالطبیعه خود که گفته بود«همه انسان ها بالطبع خواهان دانستنند»، در مورد همه بزرگسالان صادق نباشد، یقیناً در مورد تمامی کودکان صدق می کند. آنها در پرسیدن مطالبی که نمی دانند صراحت دارند و مرزی را برای مطرح کردن سؤالات خود نمی شناسند. بسیاری از پرسش های کودکان با پرسش های فلسفی در بزرگسالی همچون پرسش در مورد خدا یا در مورد مرگ یکی است. آلبرت انیشتین زمانی گفته بود که مهمترین محرک او برای تحقیقات خود این بود که پرسش های کودکی خود را هیچ گاه فراموش نکرده بود. او یکی از پرسش های همه دوران زندگی خود را پرسش از معنای زمان می دانست. ضعف در نظام آموزشی بسیاری کشورها سبب می شود که کودکانی که تا پیش از دبستان شوق سرشاری برای یادگیری و آموختن و رفتن به مدرسه دارند، پس از چند سالی ممکن است حتی کل جریان آموختن آنها را دلزده یا کسل سازد. در واقع در مدارس از آنها خواسته می‌شود تا پیروی کننده روش جدی آموزشی باشند که بزرگسالان طراحی کرده‌اند. پس از چند سال که به مدرسه رفتند آنها از پرسش دست بر می‌دارند و این آغاز از میان رفتن کنجکاوی و گرایش آنها به یاد‌گیری است.



طی چند دهه اخیر یکی از ابزارها و راههای اصلی برای تشویق کودکان به اندیشیدن در حوزه آموزش فلسفه به کودکان، استفاده از داستان هایی بوده که مورد علاقه کودکان است. از زمانی که در دهه هفتاد آموزش فلسفه برای کودکان شکل جدی تری به خود گرفته و افرادی چون ماتیو لیپمن، فیلیپ کم و رابرت فیشر در این زمینه آثاری را عرضه کرده اند، آموزش فلسفه در لابلای بحث و بررسی یک داستان از مهمترین روش هایی بوده که مهارت های ابراز نظر را در کودکان تقویت می کند. معلم در سر این کلاس ها در کنار شاگردان به صورت حلقه ای می نشیند و همراه آنها مشغول به خواندن یک داستان می شود. پس از اتمام داستان معلم باید با طرح سؤال هایی با توجه به محتوای داستان بحث را آغاز و هدایت  کند. در واقع کتاب داستان کمک می کند که بچه ها احساس همدلی و هم ذات پنداری با قهرمان داستان داشته باشند و سؤال ها و دغدغه های اصلی خود را بپرسند و از طریق توصیف موقعیت های قهرمان داستان که غالباً به مسائل خود آنها نیز نزدیک است، پرسش های شخصی خود را طرح کنند. آموزگار همچنین می تواند به بچه‌ها خاطر نشان کند که آنها می‌توانند دربارة هر چیزی که آن را حیرت‌آور یافته‌اند یا به هر صورت برایشان جالب بوده، یا آنچه که داستان، آنها را به فکر کردن دربارة آن واداشته و دوست دارند، بحث کنند.
داستان های حوزه کودکان به وسیله عنصر تخیل و هیجان با کودکان ارتباطی قوی برقرار می کنند و کودکان مایلند که پس از خواندن داستان هایی که مورد توجه آنها قرار گرفته پیرامون آن بحث کنند. کودکان بسیار بیشتر از بزرگسالان شوق دارند که درباره پیچیدگی های داستانی و علل رفتار قهرمان داستان پرسش کنند و بسیار کمتر از آنها پدیده های مختلف را عادی و طبیعی تلقی می کنند. از همین روست که در نظر بسیاری از آموزگاران فلسفه، دوره کودکی و سال های گذراندن در دبستان فرصت بسیار بهتری برای شکل گیری استقلال فکری است تا دوران دانشجویی. ماتیو لیپمن که خود از بنیانگذاران آموزش فلسفه برای کودکان و نوجوانان بوده در مصاحبه ای عنوان کرده: «در اواخر سال های 1960 در دانشگاه کلمبیا فکر می کردم که دانشجویانم فاقد قدرت استدلال و قدرت تمیز و داوری هستند، اما برای تقویت قابل ملاحظة قدرت تفکر آنها، بسیار دیر شده بود. من به این فکر افتادم که این کار می بایست در دوران کودکی انجام می گرفت (و در آن زمان تقریباً فقط من بر این اعتقاد بودم ). باید وقتی کودکان در سن یازده یا دوازدسالگی بودند، یکسری دوره های درسی در خصوص تفکر انتقادی را می گذارندند. اما برای تهیة موضوعی قابل فهم و مخاطب پسند، بایستی متون درسی به صورت داستان نوشته می شد، داستانی دربارة منطق اکتشافی کودکان.» لیپمن با انجام اقدامات متعدد و تلاش پی گیر تلاش نمود تا به هدف فوق دست یابد. یکی از اقدام های مهم او تدوین برنامه درسی فلسفه برای کودکان در قالب قصه، رمان و داستان کوتاه برای کودکان به همراه راهنمای آموزش آنها برای معلمان است.
آموزش فلسفه برای کودکان و نوجوانان که غالباً به صورت جمعی صورت می گیرد، فعالیتی است که هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ جمعی در رشد مهارت های آنان نقش دارد. کنکاش فلسفی جمعی در کودکان و نوجوانان یکی از بزرگترین و مفیدترین تمرین ها برای ارتقای مهارت های بیانی در آنان است. آنان می آموزند که به دقت به سخنان یکدیگر گوش کنند، پیش از بیان نظراتشان آنها را در ذهن خود مرتب کنند، افکار خود را به صورت مدلل و روشن بیان کنند و حتی در مقابل انتقادهای دوستانشان به شکل منطقی از خود دفاع کنند. اندیشیدن و فلسفه پردازی و ابراز نظر در کلاس از سویی در آنان روحیه جمع گرایانه و ارتباط با دیگران را تقویت می کند و از سوی دیگر بر توانایی های فکری و فردی آنها می افزاید.     
آثار داستانی که کودکان بتوانند به واسطه آنها به بحث پیرامون موضوع های انتزاعی تری بپردازند متعدد هستند. اگرچه در سال های اخیر داستان های کوتاهی صرفاً به هدف تشویق اندیشیدن و آموزش فلسفه نگاشته شده، اما باز بهترین آثار برای این منظور استفاده از شاهکارهای ادبی بزرگ است که ارتباطی بسیار نزدیک با کودکان برقرار می کند. در ادامه برای آشنایی با چگونگی بحث ها و پرسش های فلسفی در داستان ها دو نمونه از داستان های محبوب را مورد توجه قرار خواهیم داد. 


جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن



توانایی های ذهنی کودکانمان را بهتر بشناسیم


توانایی های ذهنی کودکانمان را بهتر بشناسیم




تقویت هوش را از کودکی آغاز کنیم هیچ شکی نیست که هر پدر و مادری دوست دارد فرزندی باهوش تر داشته باشد. اما قبل از آن بهتر است بدانیم چه عواملی در میزان هوش کودک بیشتر اثر دارد؟ در ده سال نخست زندگی، میلیون ها میلیون اتصال عصبی در مغز کود   ک شکل می گیرد….

تقویت هوش را از کودکی آغاز کنیم



هیچ شکی نیست که هر پدر و مادری دوست دارد فرزندی باهوش تر داشته باشد. اما قبل از آن بهتر است بدانیم چه عواملی در میزان هوش کودک بیشتر اثر دارد؟

در ده سال نخست زندگی، میلیون ها میلیون اتصال عصبی در مغز کود   ک شکل می گیرد. در واقع مغز انسان در این سنین در اوج انعطاف پذیری و رشد قرار دارد. با هر مهارت جدیدی که کودک می آموزد، اتصالات جدیدی بین سلول های مغز شکل می گیرد و این خود بر سایر توانایی های آنها نظیر مهارت های ریاضیاتی و کلامی و حتی توانایی آنها برای درک متقابل و همدلی با سایر کودکان می افزاید.

● یادگیری زبان خارجی

دانشمندان معتقدند کودکانی که زبانی غیر از زبان مادری خود می آموزند، بهتر می توانند با دیگران تعامل داشته و ارتباط برقرار کنند، زود دلسرد نمی شوند و همیشه به دنبال راه های متفاوتی برای حل چالش های پیش رو می گردند. در واقع انبوهی از پژوهش ها گواه این مطلب است که یادگیری زبان خارجی سبب افزایش چشمگیر مهارت های شناختی و نیز توانایی های کودک در ریاضیات و علوم می شود. همچنین دانستن زبانی دیگر سبب افزایش خلاقیت و در نتیجه بهبود توانایی حل مساله می شود.

یادگیری زبان دوم به این معنا نیست که کودک حتما باید بر آن زبان تسلط داشته باشد. در واقع حتی اندکی پس از آغاز یادگیری زبانی دیگر، نتایج مثبت آن قابل مشاهده است.

برخی مدارس، کلاس های آموزش زبان را نیز در برنامه درسی خود جای داده اند. اما اگر در مدرسه فرزندتان از این برنامه ها خبری نیست، می توانید او را در کلاس های فوق برنامه موسسات آموزش زبان ثبت نام کنید یا حتی در منزل، کتاب ها یا فیلم های آموزش زبان برای کودکان در اختیار او بگذارید.

● اثرات موسیقی بر ذهن

یادگیری موسیقی تاثیر چشمگیری بر توانایی های ذهنی کودکان دارد. پژوهش های متعدد نشان داده کودکانی که نواختن سازی خاص را می آموزند، در آزمون های حافظه کلامی، ریاضیات و بهره هوشی بسیار بهتر از سایر کودکان عمل می کنند. در واقع وقتی کودکی نواختن موسیقی را می آموزد، قسمت هایی از مغز که در خواندن، ریاضیات، حل مساله و منطق فضایی درگیر هستند، فعال تر می شوند.

البته یادگیری موسیقی قرار نیست کودکتان را از یک بچه معمولی به یک نابغه بدل کند، بلکه سبب افزایش توانایی های او در یادگیری می شود. البته یادگیری موسیقی برای یک کودک کم سن، کار چندان آسانی نخواهد بود، زیرا همزمان باید به نکات مختلفی توجه کند. همین نکته سبب تقویت توانایی های ذهنی او شده و او را برای یادگیری بهتر چیزهای دیگر آماده می سازد.

نتایج مثبت حاصل از یادگیری موسیقی فقط به کسب نمرات بهتر در مدرسه محدود نمی شود، بلکه افزایش توانایی های اجتماعی را نیز باید به این فهرست افزود.

● کتاب بخوانید

کتاب خواندن برای کودکان مزایا دارد؛ از افزایش توانایی های زبانی تا بازه طولانی تر تمرکز و بهبود توانایی تخیل. البته این مزایا فقط به کودکان محدود نمی شود. خواندن کتاب برای نوزادان هم سبب ایجاد پیوندهای ارزشمند و جدید در مغز او می شود که تا پایان زندگی به همراه او خواهد بود.

پژوهش ها نشان داده بچه های پیش دبستانی که در خانه برایشان کتاب خوانده می شود، در مدرسه موفق تر بوده و یادگیری سریع تری نسبت به هم سن و سالان خود دارند. کتاب خواندن برای کودکان، آنها را در معرض واژه های نو قرار می دهد. همچنین کودکان می آموزند کتاب را منبع مهمی برای به دست آوردن اطلاعات بدانند.

برای این که کتاب خواندن را برای فرزندانتان لذت بخش کنید می توانید از نکات زیر بهره ببرید:

قفسه کتاب کودکتان را با کتاب های خوب پر کنید.

بگذارید کودکتان ببیند که شما هم از کتاب خواندن لذت می برید.

وقتی را برای با هم رفتن به کتابفروشی یا کتابخانه کنار بگذارید.

نقطه ای خاص را در اتاق کودک یا جایی دیگر در خانه برای مطالعه قرار دهید تا بتواند در محیطی آرام از کتاب خواندن لذت ببرد.

در مورد داستان هایی که با هم خوانده اید، صحبت کنید.

هر روز برای کودکتان کتاب بخوانید.

● کاوش در جهان

لزومی ندارد برای این که کودکتان را با آداب و رسوم و فرهنگ نقاط مختلف دنیا آشنا کنید، حتما به آن مناطق سفرکنید. با کمی خلاقیت و با کمترین امکانات می توانید لحظاتی شاد را در کنار کودکتان برای کاوش در سرزمین های دوردست داشته باشید.

نقشه ای جلوی او باز کنید و از او بخواهید چشمانش را بسته و نقطه ای را به شکل تصادفی انتخاب کند. فرض کنیم کشور هند انتخاب شد. با کمی جستجو در اینترنت می توانید عکس های مختلفی از مکان های دیدنی یا آیین های این کشور بیابید. همچنین می توانید داستان هایی از آن کشور برای کودک خود یافته و آن را برایش تعریف کنید. رفتن به یک رستوران مربوط به آن ملیت نیز می تواند ایده جذابی باشد. همچنین برای کودکان بزرگ تر می توانید دوستانی مکاتبه ای برای او در کشورهای دیگر بیابید.

بازدید از موزه ها می تواند راهی خوب برای آشنا کردن کودکان با سبک زندگی پیشینیان باشد. وقتی را برای رفتن به موزه اختصاص دهید و با کودکتان در مورد اشیای مختلفی که می بینید، صحبت کنید.

● خلاقیت کودک را شکوفا کنید

شاید شما از خود پرسیده باشید چرا بخش زیادی از برنامه مهدکودک ها و دوره های پیش دبستانی به فعالیت هایی مثل نقاشی، طراحی و درست کردن کاردستی اختصاص دارد. پاسخ این است که براساس پژوهش ها، این گونه فعالیت های هنری سبب بروز خلاقیت و در نتیجه افزایش هوش کودکان می شود. به طور کلی می توان گفت هنر سبب تسریع فرآیند یادگیری می شود. کودکانی که هنرهای مختلفی می آموزند از نظر تحصیلی عملکرد بهتری دارند و بهتر می توانند اطلاعات آموخته شده را به یاد آورده و در زندگی اعتماد به نفس بیشتری خواهند داشت.

در این میان پدر و مادر می توانند زمینه را برای بروز هر چه بیشتر خلاقیت کودک آماده سازند. شما می توانید یک سطل یا سبد پلاستیکی معمولی تهیه کرده و درونش چیزهایی نظیر کاغذ، مداد رنگی، ماژیک، چسب، قیچی و نخ قرار دهید. کودک می تواند با استفاده از این وسایل با کشیدن نقاشی های مختلف یا ساخت کاردستی های متنوع خلاقیت خود را نشان دهد. اثری که کودک آفریده را بر دیوار بیاویزید تا بداند تلاش و خلاقیتش مورد تحسین شما قرار گرفته است.

اگر کودک بیش از حد کمالگراست و از دیدن اشتباهاتی که در اثر هنری اش انجام داده ناراحت می شود، سعی کنید او را بیشتر متوجه لذت ساخت آن نمایید. همچنین می توانید با او در ساخت برخی کاردستی ها همراه شوید.

● راه های متفاوت برای یادگیری

یکی از ویژگی های برجسته هوش چندگانه این است که طیفی از گزینه ها را برای والدین فراهم می سازد. اگر راهی خاص برای کودک مناسب نبود، راه های بسیار دیگری برای او وجود دارد. پس از آشنایی با سبک یادگیری کودک، محیط خانه و منابع مختلفی را که در اختیار دارید، بررسی کنید تا ببینید چگونه با کمک آنها می توان محیطی بهتر برای یادگیری فرزندتان ایجاد کنید. اگر حس می کنید فرزندتان به سوی موسیقی گرایش دارد، می توانید یک وسیله ساده برای نواختن موسیقی برایش فراهم کنید. یا به عنوان نمونه اگر کودکتان به سمت فعالیت های بدنی گرایش دارد، یعنی هوش بدنی ـ جنبشی اش غالب است، می توانید یک بازی ساده حرکتی را وقتی در صف نانوایی ایستاده اید برایش ترتیب دهید.

شناخت سبک یادگیری کودکان این فرصت را به ما می دهد تا به نقاط قوت او توجه بیشتری کنیم. افزون بر این فرصت می یابیم نقاط ضعف او را نیز بیشتر تقویت کنیم. حتی اگر مطمئن هم هستید هوش اصلی کودکتان زبان شناختی است، اما در هر صورت از انجام فعالیت های فضایی یا موسیقایی نیز بهره زیادی خواهد برد. حال بیایید به بررسی انواع هوش ها و کارهایی که با توجه به هر یک می توان انجام داد، بپردازیم.

هوش زبانشناختی: این هوش به معنای حساسیت به معنا و ترتیب واژگان است. این کودکان می توانند طیف گسترده ای از واژگان را مورد استفاده قرار دهند و معمولا از گفتن لطیفه، چیستان و نظایر اینها لذت می برند. همچنین خواندن و نوشتن و داستان تعریف کردن و بازی های کلمات برایشان بسیار لذت بخش است.

یکی از بهترین راه ها برای جلب یک کودک زبان محور به یک آزمایش علوم این است که او را تشویق کنیم تا هر آنچه انجام می دهد و مشاهده می کند توصیف و یادداشت کند. برای آشنا کردن یک کودک کم سن تر با مفهوم شمارش، از او بخواهید داستانی بگوید که در آن یکی از شخصیت ها چیزهای زیادی را می شمارد. هنگام کار با این کودکان بهتر است کاغذ و قلم یا یک دستگاه ضبط صدا آماده داشته باشیم.

هوش منطقی ـ ریاضیاتی: توانایی کار با زنجیره ای از استدلالات و تشخیص ترتیب و الگوها. کسانی که منطقی ـ ریاضیاتی محور هستند از کار با اعداد لذت می برند، دوست دارند بدانند چیزهای مختلف چگونه کار می کنند، پرسش های زیادی می پرسند و علاقه زیادی به جمع آوری مجموعه های مختلف دارند.

برای جلب توجه کودک منطقی ـ ریاضیاتی محور به یک کتاب مصور، از او بخواهید اشیا و حیوانات مختلفی را که در آن می بیند دسته بندی کند. برای یاددهی مفاهیم موسیقایی نیز می توانید از او بخواهید صداها و تن های مختلف یک وسیله موسیقی را دسته بندی کند. هنگام آموزش این دسته از کودکان بهتر است چیزهایی نظیر پازل و وسایلی برای شمارش را در دسترس داشته باشید.

هوش بدنی ـ جنبشی: توانایی استفاده ماهرانه از بدن و گرفتن ماهرانه اشیا. افرادی که هوش اصلی شان از نوع جنبشی است از ورزش و فعالیت جسمی لذت می برند. همچنین از استفاده از زبان تن و شرکت در بازی های مختلف بدنی و نیز نمایش لذت می برند.

بهترین حالت یادگیری برای کودکانی که هوش بدنی، هوش اصلی شان است از طریق تحرک است. این کودکان با استفاده از بازی هایی که در آن شمارش وجود دارد براحتی می توانند مفاهیم ریاضی را بیاموزند. همچنین یک آزمایش علمی موثر برای آموزش مسائلی مثل نیرو یا سرعت در فیزیک برای این کودکان این است که از آنها بخواهیم چیزی را تا حد امکان به جایی دورتر پرتاب کنند.

هوش موسیقایی: حساسیت به ملودی، ریتم و تن در موسیقی. این کودکان علاقه زیادی به شنیدن موسیقی و نواختن آن دارند و خیلی خوب می توانند تن موسیقی شنیده شده را تکرار نمایند.

بهترین راه برای جلب این کودکان در فعالیت های مختلف، ترانه خوانی و حتی ضبط صدای آنهاست. برای این که مفاهیم ریاضیاتی را به یک کودک موسیقی محور آموزش دهیم می توانیم از او بخواهیم ضربات طبلی را که می شنود، شمرده یا یک الگوی موسیقایی را با یک وسیله موسیقی اجرا کند. برای آموزش این کودکان می توانید وسایل ساده آشپزخانه (نظیر قابلمه یا لیوان) را برای نواختن موسیقی با آنها و یک دستگاه ضبط صدا و مجموعه ای از ترانه های کودکانه را آماده داشته باشید.

هوش فضایی: توانایی تصور دقیق محیط اطراف و نیز تغییر شکل یا مکان قسمت هایی خاص از آن. این دسته از افراد معمولا بیشتر به نقاشی و کاردستی علاقه داشته، از نگاه کردن به نقشه و کار روی پازل ها لذت می برند. این افراد می توانند قسمت های مختلف چیزی را از هم جدا کرده و سپس دوباره به هم متصل نمایند.

نشان دادن عکس یا تصاویر مختلف به کودکتان کمک می کند اطلاعات را بهتر از حالت کلامی بفهمد. برای جذب او به یک آزمایش علمی از او بخواهید مشاهدات خود را نقاشی کند. کتاب های زیادی با طرح های رنگی و زیبا و نیز وسایل مختلفی که کودکتان بتواند آن را کاوش کند در اختیارش قرار دهید.

هوش طبیعت گرا: تشخیص و طبقه بندی گونه های مختلف گیاهی و جانوری. این بچه ها بیشتر دوست دارند وقت خود را بیرون از خانه به مشاهده و کاوش گیاهان، جمع آوری سنگ و گرفتن حشرات بگذرانند و به طور کلی از بودن در طبیعت لذت زیادی می برند.

برای آموزش به این کودکان تا حد امکان سعی کنید از عکس ها و کتاب هایی در مورد حیوانات و دنیای طبیعت استفاده کنید. حضور در طبیعت و مشاهده موارد علمی مختلف بهترین راه برای جلب نظر این گونه کودکان است. یک مجموعه از حشرات یا یک میکروسکوپ می تواند برای این دسته از کودکان بسیار جذاب باشد.

هوش بین فردی: درک افراد دیگر و روابط انسانی. این دسته از کودکان دوستان زیاد و فعالیت تیمی مطلوبی دارند. بهتر است این کودکان را به سمت بازی های گروهی و گفت وگو سوق داد. برای جلب چنین کودکانی به یک آزمایش علمی بهتر است او را با دوستانش همراه سازیم. این کودکان همچنین ممکن است از بازی با عروسک های مختلف نیز لذت ببرند.

هوش درون فردی: توانایی استفاده از هیجانات فردی برای درک خود و دیگران. کودکانی که از چنین هوشی برخوردارند بخوبی می توانند احساسات و خلقیات خود را کنترل کرده و معمولا به دیگران دقت می کنند و بیشتر گوش می دهند. در انجام کارهای انفرادی خود نیز نهایت دقت را دارند.

برای جلب نظر این دسته از کودکان در یک آزمایش علمی، از او بخواهید به احساسش در مورد آن آزمایش فکر کند و به او فرصتی بدهید تا خودش به بررسی آن مبحث بپردازد. برای درگیر کردن چنین کودکی در یک پروژه علمی از او بخواهید تجربیات و هیجانات خود را بیان کند. یک دوربین یا دفترچه می تواند در ثبت آنچه دیده به او کمک کند.

● تغذیه بهتر، هوش بیشتر

همه ما بارها شنیده ایم صبحانه مهم ترین وعده غذایی روزانه است. اما بد نیست بدانیم صبحانه برای رشد مغزی کودکان اهمیت دوچندانی دارد. پژوهش ها نشان می دهد کودکانی که صبحانه بهتری می خورند، عملکرد بهتری در آزمون های تمرکز و حافظه از خود ارائه می دهند.

غذای مصرف شده توسط بدن ما به گلوکز تبدیل شده و این ماده انرژی، قسمت های مختلف بدن و البته مغز را فراهم می کند. وقتی کودک صبح هنگام از خواب بر می خیزد، به مصرف غذا نیاز دارد تا انرژی مورد نیاز مغز برای دریافت اطلاعات جدید و پردازش آنها را تامین کند. کودکان بدون مصرف صبحانه در دریافت اطلاعات جدید و یادآوری موارد مختلف به مشکلاتی جدی بر می خورند.

پژوهش های انجام شده نیز این مطلب را تائید می کند. پژوهش ها نشان می دهد کودکانی که صبحانه نمی خورند، عملکرد ضعیف تری در مدرسه دارند و مشکلات رفتاری بیشتری از خود بروز داده و خسته تر از سایر کودکان هستند. جالب است خیلی از مدیران مدارس به صورت تجربی به این نکته پی برده اند و برخی از آنها در میز دفتر خود مقادیری خوراکی دارند که به دانش آموزان با مشکلات رفتاری می دهند. در واقع ریشه بسیاری از ناهنجاری های رفتاری در مدرسه همین عدم مصرف صبحانه است.

البته اهمیت صبحانه به آن معنا نیست که خوردن هر چیزی در آن بی اشکال است. مصرف غذاهای بسیار شیرین در صبحانه سبب افزایش کوتاه مدت قند خون کودکان شده و در نتیجه ظرف مدتی کوتاه با کاهش انرژی روبه رو می شوند. از سویی دیگر، صبحانه سرشار از فیبر سبب حفظ بیشتر سطح انرژی کودکان می شود.

یک پژوهش انجام شده در این باره نشان داد کودکانی که صبحانه نوعی حلیم جو مصرف کرده بودند در آزمون به خاطر سپاری عملکرد بهتری نسبت به بچه هایی که غلات شیرین شده خورده بودند، داشتند. مصرف ترکیبی از کربوهیدرات و پروتئین در صبحانه سبب می شود مغز در بازه زمانی بیشتری از گلوگز برخوردار باشد. نان سبوس دار، شیر، عسل، غلات کم شکر، تخم مرغ و میوه از جمله خوراکی هایی هستند که می توانید در صبحانه کودک تان بگنجانید.