نقش تشویق و تنبیه در تربیت دانش آموزان
1. تشویق محرک قدرتمند: تشویق می تواند مولد انرژی و محرک کار و تلاش بیشتری برای افراد گردد. وقتی فرد احساس می کند که کارش مفید بوده و در عین حال سود بخش است، با قدرت و نیروی بیشتری به کار خواهد پرداخت و چه بسا این کار نیک از عادات نیکویی گردد که شخص در صورت عدم انجام آن احساس کمبود و ناراحتی می کند.
2. مداومت در کار نیک: زمانی که شخص از نظر روحی و روانی احساس کند که مفید واقع شده است، تلاش می کند تا کارش دوام داشته باشد.
3. ایجاد حس اعتماد به نفس: چه بسیار افرادی که در اثر نداشتن اعتماد به نفس، دست به کاری نمی زنند و ترسشان این است که مبادا کارشان مفید واقع نشود و یا مورد توجه جامعه و اطرافیان قرار نگیرند و همین امر سبب می شود که اعتماد به نفسشان را از دست داده و نشان و ابداع و نوآوری در کارشان کمتر دیده شود. در حالی که چه بسیار از این افراد، قدرت و کارایی بسیار دارند و استعدادهای درخشانی در وجودشان است که باید شکوفا گردد ولی متاسفانه در مواردی هیچ گاه بروز پیدا نمی کند.
4. ایجاد دلگرمی: شخص می داند که کار نیک او را دیگران درک کرده اند و این حداقل پاداشی است که او را به کارهای نیک دیگر وادار می کند و این خود تلقین قدرت به افراد است.
5. ایجاد روحیه مقاومت: دیگر فایده ایجاد روحیه مقاومت و صبر است، زیرا شخص می خواهد رضایت افراد را به دست آورد و به تحسین و تشویق آنها دست یابد و در این راه هر گونه سختی حاضر است تحمل کند.
6. رضایت خاطر: تشویق سبب رضایت خاطر و لذت روحی می شود.
7. ایجاد عادات پسندیده: تشویق باعث شده در افراد عادات پسندیده ایجاد گردد.
8. ترمیم و بازیابی قوا: تشویق باعث می شود شکست ها که در اثر عوامل مختلف برای اشخاص پیش آمده و روان آنها را مجروح کرده است، دوباره ترمیم پیدا کند و در نتیجه شخص تا حدودی ناکامی ها را فراموش نماید و در جهت اصلاح نقص های خود تلاش کند.
اثرات نامطلوب عادت به تشویق
باید سعی شود (فرزندان، افراد، بچه ها) به تشویق و جایزه عادت نکنند، به طوری که اگر مورد تشویق قرار نگرفتند و یا جایزه ای دریافت نکردند، از کار نیک باز نمانند. باید دقت شود که تشویق هدف واقع نشود، بلکه برای رسیدن به اهداف عالی باشد. به طوری که انگیزه شخص از انجام کار نیک، فقط پاداش و جایزه نباشد. روانشناسان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند: کودکانی که عادت به تشویق در آنها ایجاد شود، در بزرگی کسانی هستند که بدون گرفتن پاداش حاضر نیستند به همنوعان خود کمک کنند.
یکی دیگر از پیامدهایی که در تشویق نسجیده، در افراد ایجاد می شود، تغییرات در خلق و خوی آنها ست.
به این ترتیب که مثلاً شخص به (کودک، بچه، دانش آموز) می گوید: اگر فلان مطلب از جانب تو انجام شود، فلان پاداش را خواهی داشت و از آنجایی که (کودک،...) ممکن است فکر کند چنین قدرتی را ندارد و یا آن قدرت را دارد ولی تنبلی به او مهلت نمی دهد. ممکن است به جای استقامت و بردباری، دست به بدخلقی و رفتار ناصحیح بزند.
البته والدین می توانند با ظرافت و زیرکی های خاص، طوری عمل نمایند که اگر هم انگیزه کار نیک از بین رفت، کار خوب برای فرد باز هم زیبا بوده به طوری که با از بین رفتن انگیزه، علاقه به انجام آن باشد، به گفته بعضی از روانشناسان قسمت عمده کارها بر اثر تکرار فراوان، به صورت خودکار خواهد آمد.
اگر شما به کودکی بگویید: مثلاً مشقهایت را بنویس تا به تو شکلات بدهم و یا دستهایت را قبل از غذا بشوی تا برایت کتاب داستان بخرم و یا از این گونه سخنان که در اوقات مختلف، پدران و مادران به کودکانشان می گویند، در صورتی می تواند مفید واقع شود که کودک علت آن را کار بداند، مثلاً به او بفهمانند که در صورت نوشتن مشق و انجام تکالیف تو باسواد می شوی و می توانی کتاب های خوب بخوانی و اطلاعات مفید داشته باشی و یا اگر قبل از غذا دستهایت را بشویی میکروبها از دستهایت دور می شوند و مریض نمی شوی و ... در این صورت با از بین رفتن انگیزه تشویق (شکلات و کتاب داستان)، باز هم شوق لازم برای فرد به خاطر کار نیک وجود دارد.
اشکال مختلف تشویق
تشویق می تواند به شکل های مختلفی اعمال شود، گاهی به شکل در اختیار گذاردن وسایل مورد علاقه، گاهی خرید و تهیه جایزه مورد علاقه، نظیر وسایل کار و آزمایش و اساب بازی، لباس، انواع خوراکی ها، کتاب و گاهی بردن به یک مهمانی، یا گردش و تفریح، دیدن یک فیلم، مسافرت، گاهی ابراز محبت و گفتن جملات مهرانگیز، یک لبخند، دلجویی کردن، آفرین گفتن، در آغوش گرفتن و بوسیدن و حتی نگاهی حاکی از محبت و سپاس که در سنین مختلف و شرایط متفاوت، فرق می کند.
اصولاً تشویق های مادری در کودکان موثرتر است و حتی مادر می تواند با پختن غذای مورد علاقه کودک و یا خرید میوه و خوراکی دلخواه، احساسات کودک را برانگیزد و او را به کار نیک و یا ادامه آن تشویق نماید.
تحقیقات نشان داده که بزرگ مردان و افراد مشهور جهان که نظرات و تئوری ها و قوانین قابل توجهی را طرح کرده اند، غالباً پیشرفتشان در اثر تشویق های مادی نبوده و یا اگر بوده کم بوده است و بیشتر تشویق های معنوی و رضایت خاطر استاد بوده.
تشویق در چه صورتی اثربخش است
تشویق زمانی می تواند مفید واقع شود که به ندرت و گاه به گاه اعمال شود، اغلب می بینیم که پدران و مادران در طول روز بارها و بارها از تشویق و جایزه به میان می آورند، این سبب می شود که هم برای کودکان (فرزندان) توقع بی جا ایجاد شود و هم اثر لازم را که تشویق می تواند داشته باشد از دست برود و کارهای معمولی او نیز برایش بسیار مهم جلوه کند و گمان نماید که دیگران باید همیشه ممنون او باشند.
نکات قابل توجه درباره تنبیه
1. تا جایی که ممکن است تنبیه در حضور افراد دیگر صورت نگیرد، زیرا هم کرامت نفس تنبیه شونده از بین می رود و هم او نسبت به خطا، جسور و گستاخ می شود.
2. این نکته قابل ذکر است که در تنبیه عمل فرد مورد نکوهش قرار گیرد. مثلاً به شخص گفته شود: من از این عمل ناشایست تو خوشم نمی آید نه این که بگوید: تو را دوست ندارم و یا گفته شود عمل تو نادرست است نه این که تو فرد نادرستی هستی و باید به او فهمانده شود که اگر او مورد تنبیه قرار گرفته به علت دوستی و محبتی است که نسبت به او وجود دارد، نه این که مورد علاقه و محبت نیست.
3. در هنگام تنبیه مقایسه صورت نگیرد در اغلب موارد دیده می شود و (پدر، مادر، معلم و ...) می گوید مگر فلان شخص را نمی بینی که چنان عمل می کند و ....
این عمل نه تنها اثر نامطلوب می گذارد بلکه حس حسادت، کینه ورزی و خشم و بدخلقی، علی الخصوص کودکان را تحریک می کند.
4. پذیرش عذر از جانب (پدر، مادر، معلم و ...) اگر کودک از کار خود پشیمان شد و عذر خواست، باید عذر او پذیرفته شود و در بسیار موارد حتی کودک ممکن است گریه کنان خود را در آغوش پدر یا مادر یا مربی بیاندازد و از او بخواهد که او را ببخشد، این فرصت خوبی است که در حین نوازش او و بوسیدنش، اشکالات او گوشزد شود و به او گفته شود که چون تو مورد علاقه ما هستی، می خواهیم کارهایت پسندیده شود.
5. تنبیه در عصبانیت نباشد باید تنبیه در حالتی کاملاً متعادل و عاری از هر گونه خشم و عصبانیت انجام شود.
| |
| |
. |
همه ما میدانیم که بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی ریشه در کودکی افراد دارند. مطلب حاضر اشارهای به نقش پیشگیرانه آموزگاران در ابتلای نوجوانان و جوانان به اعتیاد دارد...
● مقطع دبستان و پیشگیری از اعتیاد
ممکن است سؤال شود که دانشآموز دوره ابتدایی و برای مثال کلاس چهارم یا پنجم که ده یا یازده ساله است چه ربطی دارد به سالهای نوجوانی و جوانی که سالهای اعتیاداند.
خطر اعتیاد او را چند سال دیگر تهدید خواهد کرد و حالا هر اقدامی شود یا فراموش میشود و یا بیاثر خواهد بود و نتیجه آن هدر دادن وقت و انرژی و فرصتهای دیگر آموزشی و تربیتی است.تربیت در کودکی مانند نقش روی سنگ حکاکی شده پایدار و محکم و طولانی باقی خواهد ماند. و در این کسی شکی ندارد که تربیت در دوران کودکی برای همیشه عمر اثرگذار است.
● اما در مورد فراموش شدن:
بنا به گفته فروید، انسان دارای بخش خودآگاه و ناخودآگاه است. ظاهراً امری فراموش می شود ولی به ضمیر ناخودآگاه رفته و سالهای سال میتواند رفتار انسان را کنترل یا شکلدهی کند. و بخش عمده شخصیت انسان در بعد ناخودآگاه و ناهشیار قرار دارد. مانند یک کوه یخ که قسمت اعظم آن در زیر آب و قسمت کوچکی از آن روی آب قرار دارد.
● نقش خانواده
گرچه وضعیت خانواده خود معلول عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و... است. ولی به نوبه خود علت بزرگی برای بروز انواع رفتارهاست.«... بسیاری از والدین فکر میکنند... که نوجوانان، گروههای محرومتر یا فرزندان خانوادههای در هم ریخته دچار اعتیاد میشوند؛ اما این تصور همیشه درست نیست....
از میان عوامل خانوادگی، مادران با عواطف سردتر نسبت به فرزندان خود که فرزند را به حال خود رها میکنند و ایمان و اعتقاد (به حرام بودن مشروبات و مسکرات) از عوامل تأثیرگذارند.»
● شرایط پیشنیاز برای طرح اعتیاد در کلاس چهارم و پنجم و ششم
پیش از ورود به پیشنیاز، ذکر این نکته را لازم میدانم که بگویم، چرا کلاس چهارم و پنجم؟ چون دانشآموزان این پایهها از نظر زمانی نزدیکترین پایههای ابتدایی به سن نوجوانی و جوانیاند. و ضمناً نسبت به پایههای دیگر در درک و فهم مسئلة اعتیاد تواناتراند. اما پیش نیاز طرح اعتیاد در این کلاسها آن است که معلم ارتباط خود با دانشآموزان کلاس را در جوّی صمیمی، دوستانه و فراخور هیجانات و عواطف کودک تنظیم کرده باشد.
جوّی که معلم در عین اقتدار صمیمی و منطقی و مهربان و محرم خود، آزادی ابراز عقیده و ابراز وجود را برای دانشآموزان مهیا کرده باشد و جوّ کلاس عاری از تمسخر، اضطراب، تشویش و نگرانی باشد و دانشآموز بتواند راحت حرف خود را بگوید.
● فایدة پیشنیازهای کلاس در بحث اعتیاد
در شرایطی که بین معلم و دانشآموز اعتماد و دوستی باشد، احساسات عمیق، بهتر و راحتتر تبادل شده و نگرانیها و احساسات معلم راحتتر و سریعتر و به طور درونیسازی شده در وجود دانش آموز متجلی میشود. از جمله مسأله اعتیاد و ایجاد احساسات یا نگرشهای منفی به آن.
مطمئن هستیم که در شرایط خشک و بیروح و وحشتافزای کلاس و در ارتباط یکسویه و دیکتهگونة کلاس، هرگز نمیتوان هیچ احساسی را به طور عمیق و راحت انتقال داد و درونیسازی کرد. بلکه جوّ وحشت و اقتدار وحشیانه و غیرمنطقی و تحقیرگر بروز و ظهور هر نوع استعداد و تعامل دوطرفه را غیرممکن و هر نوع تغییر مثبت و سازنده در کلاس را نابود می کند.
● انتقادی بر پیشنیازها
ممکن است معلمان جو راحت و دوسویه و آزاد را در کلاس، مخرب نظم کلاس و آسایش خود و اخلال در آموزش تلقی کنند. پاسخ آن است که معلم باید درعین رعایت پیشنیازها، جوّ کلاس را با اقتدار گاهبهگاه و هدایتگر خود، در دست داشته باشد. اینجاست که شعار معلمی هنر است، جنبة عینی مییابد. و هر کس از این هنر برخوردار نیست، معلم نیست. چون با وحشت و ارعاب و اقتدار غیرمنطقی نمیتوان ارزشها و ضدارزشها را در کلاس بررسی کرد و در سایة اقتدار دیکتهگونه معلم جز سکوت و بیاحساسی چیزی در کلاس درس درو نمیشود و هیچ مفهوم دینی، اخلاقی و هنجاری؛ درونیسازی نمیشود.
● ابزار معلم در کلاس و کاربرد آنها در موضوع اعتیاد
به طور خلاصه ابزار دست معلم عبارتاند از: تختهسیاه که در آن نظرات خود یا دانشآموزان را منعکس میکند، نقاشی و نصب برگزیده های آن روز دیوار کلاس، خاطرهگویی و تعریف رخدادهای مشاهده شدة آنها توسط خود دانشآموزان، بحث و گفتگوی گروهی و میزگردگونة دانشآموزان و تماشاچی بودن سایرین، انشا و درج مطلب دربارة موضوع اعتیاد.
● ایجاد موقعیت بحث دربارة دوست و دوستنما
بهترین نقشآفرینی معلم یا دانش آموز در جو آزاد و بیتکلف کلاس میتواند دربارة دوست واقعی و دوست نمایان باشد. معلم میتواند با اجرای پراحساس و عمق نقش یک دوستنما که دوست خود را به حیلههای مختلف به سوی اعتیاد میکشد، به درونیسازی نفرت از دوستنمایان و شناخت آن اقدام کند.
همچنین خود دانشآموزان با ایفای نقش یک دوست خیرخواه و یک دوستنمای بدخواه و فریبنده، میتوانند فعالانه به تربیت خود و دوستانشان کمک کنند.
● مناسبتها و جشنها و نقش آن در اعتیاد
معمولاً فرصتطلبی معتادکنندگان در عروسیها و جشنها به اوج خود میرسد و بزرگترین حربه آنها ممکن است این باشد. «بابا یک بار که هزار بار نمیشود.»
● نقش دولتهای استعمارگر
دولتهای استعماری مانند آمریکا دوست دارند که جوانان کشورها در خواب و رویا باشند و کاری به امورات ملت و دین و کشور نداشته باشند. حتی ممکن است مواد را ارزان و راحت به جوانان هر کشوری که بخواهند برسانند. تا آن کشور دچار فساد اجتماعی شود. در مقابل در برابر انتقال دانش، مخصوصاً دانش تولید و ساخت و پیشرفت مقاومت کنند.
در این مورد میتوان دانشآموزان را تهییج کرد به عنوان مثال: «اگر سیدی فساد و فیلم بد بخواهید به شما میدهند و یک قوطی شیرینی هم روش (رویش) ولی اگر سیدی ساخت مواد مختلف از نفت را بخواهید باید از میدان مین، دوربینهای مداربسته و نگهبانان مسلح و دیوارهای محکم عبور کنید و از داخل چندین گاوصندوق مخصوص، آن سیدی را به دست آورید.»
● رفتار افراد معتاد
مهمترین حربة معلم در ایجاد تنفر نسبت به اعتیاد، استفاده از علایق دانشآموزان است. مثلاً شخص معتاد همه چیزاش را میفروشد. حتی وسایل بچهاش را. مانند دوچرخه، اسباببازیها و لباس و کیف و کتاب و روپوش مدرسه و... را تا مواد به دست آورد. او همه چیز و هر چیز را که در دسترسش باشد میفروشد. حتی خون، کلیه و اعضای بدن خود، زن و فرزندش را و....» بدیهی است نحوة بیان معلم و لحن کلام و تنظیم مناسب هیجانات میتواند به انتقال عمیق نگرش و احساس تنفر و نگرانی منجر شود.